گروه سیاسی: آن روزها انگار نقطه نظراتش در مورد حزب الله و رهبری انقلاب با امروز تفاوت داشت. میرحسین موسوی در مصاحبه با نشریه"حوزه" سخنانی را بر زبان آورد که بازخوانی آن در شرایط کنونی خالی از لطف نیست.
به گزارش رجانیوز، حکایت میرحسین نظیر حکایت انقلابیونی است که سرآغاز انقلاب را در صف خواص سپری کرده اند، اما به مرور زمان راه را به بیراهه سپرده اند. میرحسین موسوی آن روزها از رهبر انقلاب تجلیل می کرد و معتقد بود تا زمانی که او هست، انحرافی وجود نخواهد داشت. او همچنین معتقد بود که همه باید از حزب الله دفاع کنند و نگذارند که دستاوردِ بها دادن به حزب الله از بین برود. اکنون اما از پس این همه سال جای این پرسش باقی است که بسیجیان و حزب اللهی های میرحسین کجایند؟ آیا او عملا علیه اندیشه های سابق خود که روزی مدعی پایبندی به آنها بود، قیام نکرده است؟
موسوی در مصاحبه با "حوزه" ضمن تاکید بر اینکه مسئولین باید از حزب الله دفاع کنند، گفت:«نباید بگذاریم این دستاورد بزرگ یعنی بها دادن به حزب الله از بین برود. اگر حزب الله کنار زده شود ارزشهای اسلامی انقلاب از پیکره نظام و مدیریت کشور رخت برخواهد بست. حضرت امام روی حاکمیت حزب الله والهی کردن انگیزه ها در نظام اداری و اجرایی کشور حساسیت فوق العاده ای داشتند. اگر امام اسوه حسنه ماست که هست باید در حراست این مهم تلاش کنیم تبلیغ کنیم و از نیروهای متدین و مومن به هیچ وجه نباید صرف نظر کنیم.»
او با اشاره به تصویر غلطی که ممکن است برای برخی پیش بیاید و در نتیجه آن مشی حزب الله را مرتجعانه لقب دهند، گفت:«مشی و سیره مملکت داری و رهبری امام براین اوهام خط بطلان کشید. اعتقادات امام هیچ تنافری بااداره صحیح و مدرن جامعه نداشت. می بینیم که: جناب ایشان بین سیستم علمی اداری و ارزشهای عمیق مذهبی پیوند ناگسستنی به وجود آورد و با این عمل خود تشکیلات و نظام نوی را به جهان عرضه کرد. در صدراسلام هم چنین بود. با وجود تمدن رم و ایران قدیم پیامبر اسلام آمد و طرحی نو را در شکل زندگی جوامع پی ریخت.»
نخست وزیر دهه شصت همچنین در پاسخ به سوالی در مورد احتمال کنار زده شدن حزب الله در آینده، به نقش رهبری اشاره کرده و گفت:«چون رهبر ما روحانی و شاگرد حضرت امام است و روحانیت در راس امور می باشد به راحتی می توان با این انحراف مقابله کرد. بی تردید حفظ روحانیت و آرمانهای اسلامی بدون حفظ حزب الله امکان پذیر نمی باشد. ما اگر کارشناسان مذهبی خودمان را کنار گذاشته و به سراغ کارشناسان با عنوان اما بیگانه با ارزشهای راستین مذهب برویم روحانیت به دست همین عناصر دوراز مذهب کنار زده خواهد شد و در نتیجه ارزشهای اسلامی و الهی در جامعه رنگ خود را از دست خواهد داد.»
او معتقد بود بین حفظ نظام الهی و نیروی حزب الهی یک ارتباط ناگسستنی منطقی و عقلانی است. میرحسین می گفت:«ارزشهای یک انقلاب را ارزشمداران حراست و حفاظت می کنند. این یک مساله مبنایی و اساسی است که باید در زمینه آن کتابها نوشته شود. اگر این مساله درست برای مردم و مسئوولین ما روشن نشود ممکن است جمهوری اسلامی آهسته آهسته به سمت آمریکایی و ارزشهای منبعث از آن که مورد تنفر و انزجار حضرت امام و ملت ماست برود.»
سوالی که وجود دارد این است که مواضع مدافع سابق حزب الله چه نسبتی با اکنون دارد؟ آیا او اکنون خارج نشینان و سلطنت طلب ها و آشوبگران را مصداق حزب الله می داند؟! یا اینکه در سیر روشنفکری اش مرزبندی های گذشته و سخن گفتن از حزب خدا و حزب شیطان را نادرست می داند؟ این همه هر چه باشد چه به واسطه تکثر طلبی نوین و چه به واسطه مصلحت سنجی های میدان سیاست، یقین با مواضع گذشته او سر ناسازگاری دارد.
میرحسین آن روزها از لزوم در صحنه بودن حزب الله سخن می گفت:«یکی از ارکان و اصول وصیت نامه شان توصیه و سفارش به حفظ نیروهای مومن است. ایشان به خوبی رابطه حفظ نظام و در صحنه بود حزب الله را لمس کرده بودند و در زمان حیات خود دائما روی این مساله تکیه و بر همان اساس مشی می کردند.»
او مطابق معمول پای خاطره ای از امام را پیش کشید:«در رابطه با یک وزارتخانه مشکل قانونی پیدا کردیم . عده ای از افراد متخصص غربگرا کارشکنی می کردند و نیروهای حزب الله و متدین را مورد اذیت و آزار قرار می دادند. ایشان حکم دادند که ما خارج از حوزه قانونی و اداری آنان را بر کنار کنیم. فرمودند: اینجا حیثیت اسلام در میان است و حرام است اینان در این وزارتخانه باشند. بعد دراجرای این حکم مشکلات و موانعی پیدا شد و اینان درصدد انکار این حکم و دستور از جانب امام برآمدند. حضرت امام به برادر گرامی آیه الله موسوی اردبیلی مطلب را فرمودند. ایشان به صدور این حکم از سوی حضرت امام شهادت دادند و کار به انجام رسید و مساله حل شد.»
سوال اینجاست که حزب اللهی های میرحسین اکنون کجایند و او چرا اکنون نگران هم جبهه شدن با کسانی که نه اینکه اندیشه های غربی دارند، بلکه وابستگی خود به استعمار را هم فریاد می کنند، نمی شود؟ آیا همنوایی با بی بی سی، voa، سلطنت طلب ها، بهایی ها و کمونیست ها جای نگرانی ندارد؟ چه کسانی حامی اویند و در صف مقابل او چه کسانی قرار دارند؟ چگونه است که او با سطنت طلب ها هم مرزبندی ندارد، اما با حزب اللهی هایی که پیشتر مدافعشان بود، مرزبندی دارد؟! آیا اکبر گنجی به حساب او یک حزب اللهی است؟!
نخست وزیر امام در مصاحبه اخیر خود به مناسبت 22 بهمن و در پاسخ به سوالی در مورد تجمعات و راهپیمایی ها می گوید:«جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام می گذارد و از همه جنبش هایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمی داند.» و این یعنی تداوم همان عدم مرزبندی هایی که روزی گریبان گیر بنی صدر هم شد تا در نهایت او را در کام منافقین فرو برد.